یه نظر کوشولو....

دلم گرفته

در حسرت لحظه ای آرامشم ، همچنان اشک از چشمانم میریزد و در انتظار طلوعی دوباره ام
همه چیز برایم مثل هم است ،


طلوع برایم همرنگ غروب است ، گونه هایم پر از اشک شده و عین خیالم نیست ، عادت کرده ام دیگر….

عادت کرده ام از همنیشینی با غمها ، کسی دلسوز من نیست

قلبم رنگ تنهایی به خودش گرفته ، دیگر کسی به سراغ من نمی آید، تمام فضای قلبم را تنهایی پر کرده ، دیگر در قلبم جای کسی نیست

هر چه اشک میریزم خالی نمیشوم ، هر چه خودم را به این در و آن در میزنم آرام نمیشوم ، کسی نیست تا شادم کند ، کسی نیست تا مرا از این زندان غم رها کند

دلم گرفته ….
خیلی دلم گرفته….

انگار عمریست آسمان ابریست و باران نمیبارد…

انگار این بغض لعنتی نمیخواهد بشکند…
وای از دست چشمهایم ، وای از دست اشکهایم…

آرزو به دل مانده ام ، کسی در پی من نیست و خیلی وقت است تنها مانده ام

نمیگویم از تنهایی خویش تا کسی دلش به حالم بسوزد ، نمیگویم از غمهای خویش تا کسی دلش به درد آید

من که میدانم کسی نمینشیند به پای درد دلهایم ، اینک دارم با خودم درد دل میکنم…

دلم گرفته ، رنگ و رویی ندارد برایم این لحظه ها ، حس خوبی ندارم به این ثانیه ها
میدانم کسی نمیخواند غمهایم را ، میدانم کسی نمیشنود حرفهایم را ، حتی اگر فریاد هم بزنم کسی نگاه نمیکند دیوانه ای مثل من را….

میدانم کسی در فکر من نیست ، تنها هستم و کسی یار و همدمم نیست ، میمانم با همین تنهایی و تنها میمیرم، تا ابد همین دستهای غم را میگیرم

غمگین ترین شعر های عاشقانه 2012

من مسلمانم

من مسلمانم

قبله ام یک گل سرخ

جانمازم چشمه

مهرم نور

دشت سجاده من

من وضو با تپش پنجره ها می گیرم در نمازم جریان دارد ماه

جریان دارد طیف

سنگ از پشت نمازم پیداست : همه ذرات نمازم متبلور شده است

من نمازم را وقتی می خوانم که اذانش را باد ، گفته باشد سر گلدسته سرو من نمازم را

پی (( تکبیرة الاحرام )) علف می خوانم پی (( قد قامت )) موج

کعبه ام بر لب آب کعبه ام زیر اقاقی هاست

کعبه ام مثل نسیم ، می رود باغ به باغ ، می رود شهربه شهر (( حجر الاسود )) من روشنی باغچه است

یا اباصالح المهدی:

یا اباصالح المهدی:

سوالی ساده دارم از حضورت
که آیا زنده ام وقت ظهورت؟
                                    اگر تو آمدی من رفته بودم
                                    اسیر ماه و سال و هفته بودم


                                                                   دعایم کن دوباره جان بگیرم
                                                                   بیایم در رکاب تو بمیرم

سلام

سلام سلامی از قلب شکسته

از قلبی دور افتاده همچون کبوتری سبکبال که دراسمان عشق به

پروازدرامده است

سلامی به بلندای اسمان و به زلال و خلوص چشمه ساران

سلامی به لطافت گرمای بهاری

سلامی همچو بوی خوش اشنایی

سلامی بر خواسته از دل و نشسته بر دل

امیدوارم همگی خوب باشید

باور کنید خسته شدم از اینکه هر وقت اومدم .....

همیشه هر شروعی پابانی هم داره ..

پایان تلخی که هر روزش بد تر از مرگه

ولی با گذشت زمان اون تلخی هم برات طعم شیرینی داره


قول دادم به قلبم و خدا، دیگه دل ندم به عشق آدما

تولــــــــدم مبـــــــارک

تولدت مبارک چه حرف خنده داری

چه فایده داره وقتی , تو گل برام نیاری

عجب شبیه امشب . داره میسوزه چشمام

دورم شلوغه اما . انگاری خیلی تنهام

واسه چی زنده باشم . جشن چیو بگیرم

من امشبو نمیخوام . دلم میخواد بمیرم

تولدم مبارک نیست . دلم گرفته غمگینم

هوای خونه دلگیره . تورو اینجا نمیبینم

تولدم مبارک نیست . شکسته قلب داغونم

تو نیستیو من از دوریت . خودم رو مرده میدونم

هیشکی خبر نداره . چقد هواتو کردم

چقد دلم میخواد تو . باشی دورت بگردم

هیشکی خبر نداره . دارم به زور میخندم

نمیدونم چرا من . چشمامو هی میبندم

چشمامو من میبندم . تا منتظر بشینم

شاید تو این سیاهی . بازم تورو ببینم

تولدم مبارک نیست . دلم گرفته غمگینم

هوای خونه دلگیره . تورو اینجا نمیبینم

تولدم مبارک نیست . شکسته قلب داغونم

تو نیستی و من از دوریت . خودم رو مرده میدونم

بعد از مرگم

بعد از مرگم بعد از مرگم مرا در دورترین غروب خاطراتت هم نخواهی دید... منی را که هر نفس با یادت اندیشیدم و هر لحظه بی آنکه تو بدانی برایت آرزوی بهترین ها را کردم...

بعد از مرگم نامم را در ذهنت تداعی نخواهی کرد...نامی که برایت بیگانه بود اما در کنارت بود... .بی آنکه خود خواهان آن باشی...


بعد از مرگم چشمانم را روی کاغذ نخواهی کشید...

چشمانی که همواره به خاطر غم ها و شادی هایت بارانی بود و می درخشید هنگام دیدن چشمانت....


بعد از مرگم گرمای دستانم را حس نخواهی کرد..دستانی که روز وشب رو به آسمان برای لبخندت دعا می کردند...


بعد از مرگم صدایم را نخواهی شنید.... صدایی که گرچه از غم پر بود اما شنیده می شد تا بگوید :"دوستت دارم"


بعد از مرگم خوابم را نخواهی دید.... خوابی که شاید دیدنش برای من آرزویم بود و امید چشم بر هم گذاشتنم....


بعد از مرگم رد پایم را پیدا نخواهی کرد... رد پایی که همواره سکوت شب را می شکست تا مطمئن شود تو در آرامش خواهی بود....


بعد از مرگم نامه های ناتمامم را نخواهی خواند... .نامه هایی که سراسر شوق از تو نوشتن بود... بعد از مرگم تو حتی قبرم را نخواهی شناخت... .تویی که حتی روی قبرم از تو نوشتم... .نوشتم:"دوستت دارم" ...و نوشتم:"تو نیز دوستم بدار"


بعد از مرگم تو در بی خبری خواهی بود.... روزی به خاک بر می گردم سال هاست مرده ام و فراموش شده ام... روزی که ره گذری غریبه گردنبندی روی زمین پیدا خواهد کرد که نام تو روی آن حک شده است...


ناگزیر گردنبند را خاک خواهد کرد... قبر را روی آن قرار خواهد داد... روی تپه ای که دور از شهر است و تو حتی در خیالت هم آن تپه را تصور نخواهی کرد... آن روز هوا بارانی ست و من می ترسم که مبادا تو در جایی باشی که خیس شوی و چتری در دستانت نباشد... .من که به باران و خیس شدن از آن عادت کرده ام به راستی بعد از مرگم فراموش خواهم شد...


بعد از مرگم چه کسی فانوس به دست بر سر قبرم برایم فاتحه می خواند؟


بعد از مرگم چه کسی با اشک چشمانش غبار بر قبرم را می شوید؟


بعد از مرگم چه کسی گیتار به دست آوازه رفتنم را می خواند؟


بعد از مرگم چه کسی برای نبودنم بی تاب و نا آرام میشود؟


بعد از مرگم چه کسی به یاده سوختن دلم لحظه ای یاد می کند مرا؟ بعد از مرگم چه کسی … ؟!

روزگار

روزگار همچنان می گذرد تازیانه اش را بر اندامم هنوز احساس میکنم

سنگینی بارش شانه هایم را خرد کرده

هر ثانیه صدای شکسته شدن استخوان هایم را می شنوم

سکوت میکنم و دم نمی آورم شاید رازیست در این زندگی که من قادر به درک آن نیستم

امید هایم از پس هم یک به یک به تلی از خاکستر تبدیل می شوند

باز دل سوخته من به دنبال روزنه ایست برای امید دوباره

هر روز با این آرزو بر می خیزیم و هر شب آرزوی سوخته ام را دلم دفن می کنم

وای از آن روز می ترسم

می ترسم از آن روز که در قبرستان دلم جایی برای دفن خاکستر آرزوهایم نباشد

نمی دانم دیگر آن روز چه باید کرد ؟؟؟؟؟


عشقــم رفت

هرکی تو رو ازم گرفت الهی بیچاره بشه ...

روز قیامت که رسید مجرم و آواره بشه...

خدا کنه غم بیاره واسه تو ماتم بیاره وقتی که عاشقش شدی خدا کنه کم بیاره ...

تویی که عاشقم بودی نگفته بودی به چشات؟

قسم میخوردی با منی نشستی پای گریه هاش؟ به آب وآتیش میزنم ...

فکرت بره از تو سرم ... میخوام فراموشت کنم اما بازم عاشقترم ...

طفلی دل ساده ی من نشد تو رو نگه داره ..

فقط یادم میاد نوشت چشمهاتو خیلی دوست داره..

غریبه ی قصه ی ما با عاشقا جفا میکرد عشقــم رفت

من با تموم توانــم دارم سعی میکنم گریه نکنم و دلتنگی نکنـم

حس نوشتن دیگه ندارم رفت و من موندم تنهــا و یه دنیــا دلتنگی

خواهشم اینه بمون و کنسلش کن رفتنو


یا اگه میخواى برى این بار نفرین کن منو

انقدر سرت رو پائین نگیر آتیشم نزن


این تو و این تیغ این شاهرگ هرچه قدر میخواى بزن

تیغو بردار دستامو خط خطی کن تلافیه


عمری من زدم به قلبت تو نگفتی کافیه

تو رو بخدا قصم اونطور نگاه نکن به من


لاقل چیزی بگو فحشی بده حرفی بزن

عزیزم دستات نلرزه تیغ اولو بزن


واسه خیانت ها و کم محلی های من

تیغ دوم رو بزن بزار بریزه آبروم


من خیانت کردم اما تو نیاوردی به روم

3 و 4 و 5 و 6 تیغا رو پشت هم بزن


وقت جون دادن من وایسا تو چشمام زل بزن

شاید اون لحظه ببینی اشک چشمای منو


بیا با هم آشنا کن تیغ و رگهای منو

نکنه هنوز مهمم


چرا گریه میکنی؟

حالا وقتشه بیای منو راحتم کنی


اگه باز منو ببخشی

دل بسوزونی برام


با چه رویی زنده باشم از خجالتت درام

بزار با دستای پر مهرتو رو به قبله شم


اونطوری شاید قیامت باهات رو برو بشم

تو این دنیا نشد ازت نگه داری کنم


شاید اون دنیا بتونم واسه تو کاره کنم

تیغ دستت دادم


اما عزیزم اینو یادت نره

درد سکوت تو از این تیغم بد تره


نکنه فهمیدی مثل خون تو رگهای منی

که نه میتونی بری نه تیغو راحت میزنی


نکنه میخوای ببخشی نه تورو خدا بزن

اگه بخشیدی عزیزم هی نگاه نکن به من


تو که از خونم گذشتی تو که بخشیدی منو

خواهشم پیشم بمون و کنسلش کن رفتن رو

خداحافظ

در انتظار چیستی؟